نهالنهال، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

نهال همیشه در دل و پیوسته در خیال...

بدون عنوان

عزیزم سلااااااام دیشب خونه ی عمو یوسف حسابی جیغ زدی  و بیچاره ها سرسام گرفتن من میگفتم مهراد گریه میکنه ولی تو که بیشتر گریه کردی بچه؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!! خلاصه به زور خوابوندمت شب خوبی بود عمو امیر و دایی محسن هم بودن کلی با فربد بازی کردی وقتی از جلوت میرم شروع میکنی گریه کردن و جیغ زدن میگی چرا میری خلاصه همش سوک چشمت نشستم  هر کاری میخوام بکنم باید از دستت فرار کنم تا منو نبینی شیطون  ...
19 بهمن 1392

بدون عنوان

سلام دخمل خوشگلم عزیزم دیروز رفتیم خونه ی مامان مهری و اونجا حسابی کیف کردی کادو دندونی گرفتی  چه چیزای خوشگلی مامان مهری واست خریده بود شب قبلشم که مامان پروانه و عمه ها بهت کادو دادن وحسابی خوش به حالت شد امروزم که جمعه است و شب خونه عمو یوسف شام دعوتیم خونه ی مهراد کوچولو امیدوارم که اونجا پدر منو در نیاری  که امروز مامانیت مریض حاله و کمر درد داره تازه اینو یادم رفت بگم دیروز خونه ی مامان مهری اثر پات و زدیم به کاغذ و همه یه اثر انگشت بغل پات زدن خیلی قشنگ شد اینو یادت نره که ما خیلی دوستت داریم ...
18 بهمن 1392

بدون عنوان

عزیزم امروز چهارشنبه است و طبق عادت باید میرفتیم خونه ی مامان پروانه  اما تو حالت زیاد خوب نبود و همش نق میزدی منم که هنوز کامل خوب نشدم  ولی به جاش شام میریم خونشون مامان پروانه  گفت ماکارونی گذاشتم  به به توام الان خوابی و منتظر باباییم تا بیاد ببرتمون اخه بیرون برف اومده و هوا  خیلی سرده عزیزم امروزم برای اولین بار سوپ مرغ خوردی و کلی کیف کردی شکموی من ..  ...
16 بهمن 1392

دو تا دندون....

عزیزم به زور تونستم از دندونات عکس بگیرم نمیذاشتی کههههههههههه آخرم یه عکس گرفتی    مثل خنگا   ولی تونستم از اون دوتا دندون فندقیت عکس بگیرم عسلم    ...
15 بهمن 1392

عشق کوچولوی من 6 ماهه شدی هورااااااااااااااااااااااا

عزیزم هورا هورا هورا 6 ماهه شدی  عشق من خیلی دوستت داریم ما  جیگر طلای من امروز رفتی واکسن زدی قربونت برم بمیرممممممممممممممممم که درد کشیدی راستی عشقم تازه  امروز اولین بارت بود که برف و از نزدیک دیدی عشقم ... اینم برفی که نشسته بود تو کوچه    ...
15 بهمن 1392

بدون عنوان

عزیزم مامان دیشب خیلی حالم بد شد و رفتیم دکتر منم امپول زدم و سرم  زدم  خیلی شب بدی بود توام همش پیش بابا بودی و شبم بابا خوابوندت  ولی تا صبح 100 دفعه بیدار شدی منم با اون حال خراب هی سعی میکردم بخوابونمت اما توام بازیت گرفته بود شیطونک خانم امروز باید واکسن 6 ماهگیت رو میزدی ولی انقدر حالم بد بود نتونستم ببرمت گذاشتم واسه فردا ... ...
14 بهمن 1392

بدون عنوان

عزیزم امروز مامانی مریض شده همش حالت تهوع دارم    نمیتونم هیچی بخورم توام همش بهانه ی منو میگیری اصلا نمیتونم بغلت کنم امروز اگه بابا حمیدت نبود نگه دارت که دیگه هیچیییییییییییی دیشبم رفتیم خونه ی عمو یوسف مهراد کوچولو رو دیدیم خیلی با نمک بود اونم مثل کوچیکیای تو همش گریه میکرد توام اونجا آبروی مارو بردی بس که جیغ زدی و گریه کردی دختر لوس جیغ جیغوی من    ...
13 بهمن 1392

بدون عنوان

عزیزم 2 روز بیشتر نمونده به زدن واکسن 6 ماهگیت  امیدوارم که درد نکشی و مثل واکسن های  قبلی راحت بگذرونیش عزیز دلم  بمیرم الهی وقتی میخوابی رو تخت فکر میکنی بازیه ولی وقتی آمپول  میره تو پات یه دفعه جیغ میکشی قربونت برم بووووووس  ...
12 بهمن 1392

هورااااااااااااااا عشقم دندون در اورد

هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا    عزیز دلم مبارکه مبارک   عزیزم دیروز دندون در اوردی عشقم اونم یکی نه دوتا    تازه مامانی واست شعرم سرودم : خدای خوب و منان‚ عزیزتر از دل و جان‚ به نهال نازو خندان ‚ عطا کرده دو دندان....    عزیزم خیلی دوست داشتم واست یه جشن مفصل میگرفتم ولی شرایطشو نداشتم    ولی امروز مامان مهری واست آش دندونی خیلی خوشمزه پخت منم با همین دستای خودم برات  گیفت دندونی درست کردم اینم عکس آش و یاد بود هات عزیزم انشالله 100 سال از دندونات استفاده  کنی امشبم با عمه شیوا و صحبا جون...
11 بهمن 1392