بدون عنوان
سلام عزیزم چند وقت بود نتونستم بیام روزانه هاتو بنویسم گلم یه کم مشغول بودم آخه یه شب که
مهمون داشتیمو عمو امیر و خانواده عمو یوسف و خانواده دایی محسن و مهلارو شام گفته بودم غذا
هم مرغ و ماکارونی درست کردم توام حسابی آتیش سوزوندیو با فربد بازی کردی خاله مریم و فربد تا فردا
شبش پیشمون موندن و حسابی کیف کردیم شبم قرمه سبزی گذاشتم توام همش ماست خوردی
شکمو ی من راستی برات سرلاک خریدم گندم و میوه بخوری نوش جونت بشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی