سال 1393 هوراااااااااااااااااااااااااا...
عزیزم بالاخره رفتیم تو سال 93
الان که دارم برات مینویسم ساعت 4 صبحه و من و بابا حمید همچنان داریم برنامه های جالب مخصوص عید
و میبینیم و بابایی یه کمم ایکس باکس بازی کرد البته بعد از سال تحویل رفتیم خونه ی مامان پروانه و عیدی
گرفتی از بابا عباس و مامان پروانه
بعدشم همگی شام رفتیم زردبند رستوران سفیر مهمون بابا عباس شام خوردیم با عمه ها و بچه ها و ...
خوش گذشت گلم فقط تو یه کم سرما خوردی و بی حالی داروهاتو دارم سر ساعت میدم که زود خوب
بشی
راستی یادم رفت بهت بگم دیشب یه سر رفتیم خونه عمو امیر و خاله مریم بعدشم تو حالت خوب نبود
ساعت 2.30 نصفه شب با بابایی رفتیم بیمارستان کودکان دکتر دیدت و بهت دارو داد که دارم بهت میدم
عزیزم زود خوب شووووووووووو باشه؟؟؟؟؟ من طاقت مریضی تورو ندارم عشقم
بازم سال نووووووووووووووووووووووووووووووو مبارک بوس بوس
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی