عشقم اومدی...
هوراااااااااااااااااااااااااا دخترم نهال 14 / مرداد/1392 در بیمارستان پیامبران تهران ساعت 8 صبح به دنیا قدم گذاشتی خوشششششششششششششش امدی دختر گلم امیدوارم بتونم مامان خوبی برات باشم خوشگلم... بی نهایت از وجودت خوشحالیم عزیزم تو یه رنگ نیلوفری به زندگی ما دادی نمیتونم حسم و برات بگم فقط بدون عاشقتیمممممممممممم میدونی چند کیلو بودی فندق من؟؟؟؟ 2940 این همه ام که من خوردم بازم 3 کیلو نشدی تنبل!!!!! ولی خیلی با نمک بودی مامان مهری که تو بیمارستان همش قربون صدقه ات میرفت و نازت میکرد اون شب من نتونستم بغلت کنم همش پیش مامان مهری بودی و حسابی لالا کردی بابا حمیدم لحظه شماری میکرد که زودتر وقت ملاقات برسه و بیاد روی ماهتو ببینه عزیزم ... مامان پروانه ام با یه جعبه شکلات اومد پیشت و حسابی نازت کرد توام که چشمات همش باز بود و فضولی میکردی بعد اظهر ملاقات بابا حمید و بابا مرتضی و دایی محسن و مهلا جون اومدن دیدنت و بعدشم عمه شیوا و صحبا جونی و دوست کوچیکت پریماه خوشگله اومدن دیدنت عزیزم