نهالنهال، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

نهال همیشه در دل و پیوسته در خیال...

بدون عنوان

 سلام دختر نازم عزیزم دروغ نگم همش فراموش میکردم به وبلاگت سر بزنم عزیزم الان که دارم مینویسم تو دیگه چهار دست و پا راه میری و کاملا به خودت مسلطی عزیزم من و بابا حمید خیلی ذوق میکنیم خیلی خیلی خوشحالیم از داشتنت دختر گلم مهربونم خانمم نهال تازگیا یاد گرفتی اخم کنی انقدر با نمک میشی وقتی اخم میکنی   طبق معمول هر چهارشنبه خونه ی مامان پروانه ایم و جمعه ها خونه ی مامان مهری   این چهارشنبه هم سالگرد مادربزرگ بابا حمیده باید بریم تالار راگا   خدا رحمتشون کنه راستی پریشب با بابا رفتیم خیابون بهار بابا برات لباس های خوشگل موشگل خرید ما خیلی دوستت داریم عزیزمممممممممممم ...
28 ارديبهشت 1393

بدون عنوان

سلام نهال مامان ... خوشگلم انقدر شیرین و با مزه شدی که دلم میخواد همش نگات کنم واز هر لحظه ات و صداهای قشنگی که در میاری فیلمبرداری کنم   تو عزیز دله مامانی راستی یه چند تا عکس برات میزارم که خالی از لطف نیست    اینجا تو پارک رستوران سفیر بودی و کلی با دوست خوبت پریماه جونی بازی کردی             اینجا هم یه روز دیگه اس با پریماه و عمه جونی رفته بودیم پارک دم خونمون     دوستت دارم قشنگترین اتفاق زندگیم بوسسس  ...
13 ارديبهشت 1393

و اما چند تا عکس..

عزیزم انها عکسات توی پارک هستن که با هم رفته بودیم اینم عکس تولد یاسمین جون  اینجا هم تل من و زده بودی به سرت و از این کارت خیلی خرسند بودی گلم و اینم یه عکس که شکل خاله قزی شدی  فعلا بای بای عشقم .. ...
7 ارديبهشت 1393

بدون عنوان

سلام عزیزم کم کم هوا گرم شده و روزا بلند و حسابی حوصلمون سر میره چند روز پیش تولد یاسمین دختر عمه شیرین بود رفتیم و حسابی کیف کردیم عزیزم توام بزرگ شدی واست یه تولد عالی میگیرم عشقم... بعداظهرا میبرمت با کالسکه پارک انفدر اونجا رو دوست داری میگی نمیخوام بیام گریه و زاری میکنی که  بیشتر بمونیم قربونت برم الهی دخمل نازنینم.. ...
7 ارديبهشت 1393

واااای دخملم ببخشید...

سلام دختر نازم نهال زندگیم ببخش مامانووووووووووووو   خیلی دیر اومدم به وبلاگت عشقم نمیدونم چرا یادم میرفت مشغله های سرکار خنوم اجازه استراحت به مامانی نمیده...  عزیزم امروز روز مادره... خدارو شکر میکنم که مادر شدم حالا حس مامانمو نسبت به خودم میفهمم فهمیدم که چقدر دوسم داره عزیزم این حس قشنگ و مدیون تو هستم تو با منی و من از عشق تو مستم دستات و میگیرم مثل پر پرواز دوباره تو ابرا تو پیش منی باز  خیلی خیلی دوستت دارم عزیزم... دیروز رفته بودیم خونه ی دختر خاله ی بابا مولودی بود با هم رفتیم تو پارک روبه روی خونشون تاب بازی  الانم خوابیدی مخوایم بریم خونه ی مامان پروانه براش گل و شیرینی ببریم ت.ام بزرگ ش...
31 فروردين 1393

بدون عنوان

سلام عشخخخخخخخخخخخخخم ببخشید دیر اومدم برات بنویسم  خوشگلم چند شب ما همش مهمونی بودیم خونه دایی ها و مامان پروانه و عمه شیوا و ... کلی خوش گذشت بهمون خوشگله... دوستت دارم یه خلده قد یه سوسکه ملده       فردا میخوام ببرمت تست بینایی سنجی و شنوایی سنجی ایشالله که همه چی خوبه گلم  ...
22 فروردين 1393

بدون عنوان

سلام دختر نازم این روزها انقدر شیرین شدی که نمیدونم از کدوم کارهاتو شیرین کاریات برات بگم تازگیا هر چی بهت میگم با حرص تکرار میکنی راستیییییییییییییییییییییییییییی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ الان 1 هفتس که یاد گرفتی خودت تنهایی بدون هیچ کمکی بشینی هوراااااااااااااااااااااااااا خوشگلم اصلا باور نمیکنم که انقدر زود داری بزرگ میشی و من پیر میشم دوستت دارم دختر بابایی من! نهال انقدر بابات و دوست داری که اصلا از بغلش بغل من نمیای خودت و واسه بابات هلاک میکنی اخه اون تورو خیلی دوست داره و حسابی لوست کرده توام وقتی بابایی پیشت هست منو اصلا نمیشناسی قربونت برم  دیشب خونه ی دایی بابا شام دعوت بودین همه ی دایی ها و خاله های بابایی بودن و طبق معمول تو...
18 فروردين 1393

هتل مشهد..

عزیزم این عکسها مال مشهد وقتی تو هتل بودیم و تو هی اتیش میسوزوندی  یه چیز جالب بهت بگم نهال هر وقت موقع صبحانه بود یا ناهار خوردن یا شام تو پی پی میکردی   اونم چه جوری پس میدادی به همه جات و خلاصهههههههههههه          عزیزم فعلا  ...
15 فروردين 1393

نهال و مشهد..

عزیزم مشهدی نهال شدیییییییییییییییییی   خوشگلم من اولین بارم بود که پابوس امام رضا میرفتم خیلی خیلی بهم خوش گذشت و کلی دعات کردم توام مثل مامان اولین بارت بود که مشهد رفتی و الان هر دومون مشهدی شدیم هورااااااااااااااااااااااا حالا عکسهای مشهد...      با بابا عباس و عمه شیوا  توی هتل..   عزیزم بعدا باز میام بقیشو برات میزارم بوس بوس ...
14 فروردين 1393