نهالنهال، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

نهال همیشه در دل و پیوسته در خیال...

دو تا دندون....

عزیزم به زور تونستم از دندونات عکس بگیرم نمیذاشتی کههههههههههه آخرم یه عکس گرفتی    مثل خنگا   ولی تونستم از اون دوتا دندون فندقیت عکس بگیرم عسلم    ...
15 بهمن 1392

عشق کوچولوی من 6 ماهه شدی هورااااااااااااااااااااااا

عزیزم هورا هورا هورا 6 ماهه شدی  عشق من خیلی دوستت داریم ما  جیگر طلای من امروز رفتی واکسن زدی قربونت برم بمیرممممممممممممممممم که درد کشیدی راستی عشقم تازه  امروز اولین بارت بود که برف و از نزدیک دیدی عشقم ... اینم برفی که نشسته بود تو کوچه    ...
15 بهمن 1392

بدون عنوان

عزیزم مامان دیشب خیلی حالم بد شد و رفتیم دکتر منم امپول زدم و سرم  زدم  خیلی شب بدی بود توام همش پیش بابا بودی و شبم بابا خوابوندت  ولی تا صبح 100 دفعه بیدار شدی منم با اون حال خراب هی سعی میکردم بخوابونمت اما توام بازیت گرفته بود شیطونک خانم امروز باید واکسن 6 ماهگیت رو میزدی ولی انقدر حالم بد بود نتونستم ببرمت گذاشتم واسه فردا ... ...
14 بهمن 1392

بدون عنوان

عزیزم امروز مامانی مریض شده همش حالت تهوع دارم    نمیتونم هیچی بخورم توام همش بهانه ی منو میگیری اصلا نمیتونم بغلت کنم امروز اگه بابا حمیدت نبود نگه دارت که دیگه هیچیییییییییییی دیشبم رفتیم خونه ی عمو یوسف مهراد کوچولو رو دیدیم خیلی با نمک بود اونم مثل کوچیکیای تو همش گریه میکرد توام اونجا آبروی مارو بردی بس که جیغ زدی و گریه کردی دختر لوس جیغ جیغوی من    ...
13 بهمن 1392

بدون عنوان

عزیزم 2 روز بیشتر نمونده به زدن واکسن 6 ماهگیت  امیدوارم که درد نکشی و مثل واکسن های  قبلی راحت بگذرونیش عزیز دلم  بمیرم الهی وقتی میخوابی رو تخت فکر میکنی بازیه ولی وقتی آمپول  میره تو پات یه دفعه جیغ میکشی قربونت برم بووووووس  ...
12 بهمن 1392

هورااااااااااااااا عشقم دندون در اورد

هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا    عزیز دلم مبارکه مبارک   عزیزم دیروز دندون در اوردی عشقم اونم یکی نه دوتا    تازه مامانی واست شعرم سرودم : خدای خوب و منان‚ عزیزتر از دل و جان‚ به نهال نازو خندان ‚ عطا کرده دو دندان....    عزیزم خیلی دوست داشتم واست یه جشن مفصل میگرفتم ولی شرایطشو نداشتم    ولی امروز مامان مهری واست آش دندونی خیلی خوشمزه پخت منم با همین دستای خودم برات  گیفت دندونی درست کردم اینم عکس آش و یاد بود هات عزیزم انشالله 100 سال از دندونات استفاده  کنی امشبم با عمه شیوا و صحبا جون...
11 بهمن 1392

بدون عنوان

سلام عزیزم  دیشب خیلی بی قرارای کردی تا خوابیدی همیشه ساعت 2 دیگه میخوابیدی ولی دیشب تا ساعت 4 جیغ کشیدی   منم انقدر خسته بودم که خوابم برد    اصلا نفهمیدم تو کی خوابیدی خودت خوابت برده بود   عزیزم امروزم رفتی حمام و حسابی هلو شدی    از اون موقع هم خوابیدی  واسه خودت خوش به حالت عزیزم حالشو ببر   که مامانی داره جارو و طی میکشه  ...
8 بهمن 1392

بدون عنوان

عزیزم امروز با مامان مهری رفتیم بیرون یه دوری بزنیم توام تو کالاسکه بودی و از این که اومدیم بیرون حسابی ذوق کرده بودی       همه جارو به دقت نگاه میکردی    رفتیم یه دوری زدیم و خرید کردیم ولی 10 دقیقه نشد که  بارون گرفت و به بابا زنگ زدیم اومد دنبالمون  ولی هر چی بود از خونه موندن خییییییییییییلی بهتر بود  ...
7 بهمن 1392