نهالنهال، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

نهال همیشه در دل و پیوسته در خیال...

نهال و دایی ها..

نهال جونی دایی میلاد و دایی محسن خیلی دوستت دارن همش بغلت میکنن    البته نوبتی     اینم دایی محسن      اینم دایی میلاد    ...
6 بهمن 1392

دندون و نهال...

عزیزم فکر کنم داری دندون در میاری    چون خیلی بی تابی میکنی و همش دستت و میکنی تو دهنت ولثه هاتو فشار میدی روی لثه هاتم قلمبه شده عزیز دلم امیدوارم که زیاد درد نکشی    عشقم دوستت  دارم   شیرین عسلم    نبات کوچولو  خانوم طلا    دردونه ی من  ...
5 بهمن 1392

باباها...

عزیزم اینم تویی و فربدی که اینجا 40 روزه بودید    البته با باباهاتون    ...
5 بهمن 1392

نهالی منتظر..

 نهالی عزیزم اینجا منتظر بودیم تا عمو امیر و خاله مریم و فربد جونی بیان خونمون    تو و فربد خیلی همدیگرو دوست دارید  و همش به صورت هم چنگ میزنید    اخه فربد م هم سن تو فقط تو 13 روز بزرگتری    ...
5 بهمن 1392

نهال جیغ جیغو..

عزیز دلم دیروز خونه ی مامان مهری حسابی شیطونی کردی    و سرمون و با جیغ زدنات بردی  اخه تازه یاد گرفتی جیغ بزنی و لباتو غنچه کنی    و هی بگی آغووووو آغوووووو وقتی اینجوری حرف میزنی دلم میخواد بخورمت   ...
5 بهمن 1392

بدون عنوان

عزیزم الان دیگه حسابی داری شیطون میشی و دوست داشتنی   ما هر هفته چهارشنبه ها میریم خونه ی مامان پروانه  عمه شیوا و بچه های نازش و عمه شیرین و یاسی جون و امین جونی همه اونجا هستن و حسابی شیطونی میکنن   توام خیلی دوسشون داری پریماه کوچولو خیلی دوست داره  باهات بازی می کنه فکر میکنه تو میتونی راه بری  اخه پریماه تازه 1 سال و 6 ماهشه و خیلی با مزه راه میره دوست داره توام پاشی باهاش راه بری  البته توام کم شیطون نیستی رو هوا میخوای راه بری ...الان غلت میزنی بعدش کلی نق میزنی که چرا دمر شدی زود خسته میشی و ما باز صافت میکنیم    خیلی با نمکی همش میخندی و ما ه...
3 بهمن 1392